تولدت توي ذهن و روح و جسم و قلبم مبارك
ني ني ماه ماماني
امروز دوم اذرماه سال۱۳۹۰ تو سه ماهگيت را توي دل ماماني تموم كردي.........
مي دونم خيلي مهربوني و ناز........
اونقدر كه لحظه شماري مي كنم تا بياي و يخورمت.........
مامان فداي اون چشماي ناز تو كه از حالا انگاري داره نگام مي كنه و هر كاري مي كنم زير نظرم داره تا ياد بگيره..........
دلم تنگ شده برا بودنت و در اغوش كشيدنت.......
ديروز عصري كه مي اومدم كافي نت توي راه بهت گفتم مامان فدات بشه كه تنهاش نميذاري....
مي دونم از اين پس باهامي و ماماني هيچ وقت ديگه تنها نيست..
خوشگلي هات را توي ذهنم قاب گرفتم و هر لحظه ستايش مي كنم اون خدايي را كه اين چنين نعمت و حس زيبايي را در كنار نعمت هاي ديگه ي خودش قرار داده تا همه چيز دنيا بي كم و كاستي باشه.....
تولدت توي ذهن و روح و جسم و قلبم مبارك........
هر روزي كه مي گذره بي تاب تر ميشم .........بي تاب لحظه هاي دور هم بودنمون...من و تو بابايي......
حس مي كنم اين سالهاي عمر رفتم همش به انتظار قدم تو رفته و به اميد بودن در كنار تو........
با تمام وجودم
به احساس لطيف مادري سوگند
كه وجودم يعني ناقابل ترين و تمام هستيم را به پات بريزم و براي بودن و خوشبخت زندگي كردنت از هيچ تلاشي دريغ نكنم.
٠٢/٠٩/١٣٩٠